جدول جو
جدول جو

معنی آشتی خواه - جستجوی لغت در جدول جو

آشتی خواه
آشتی پذیر، آشتی جو، آشتی طلب، سازشگر، صلحجو، صلح طلب، مصلح
متضاد: جنگ طلب، ستیزه جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا رَ / رِ)
حلوا یا طعام دیگر یا دعوتی که پس از آشتی دو تن، آن دو با دوستان دیگر در یک جای صرف کنند. حلوای آشتی
لغت نامه دهخدا
(چَ)
آنکه از خانه همسایه و مانند آن قبس و جذوه ای طلبد گیراندن هیمه یا ذغال و یا چراغ خویش را. قابس:
ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی
وز هر رگ جان من به آتش راهی
چون میدانی که در دل آتش دارم
ناآمده بگذری چو آتش خواهی.
عطار
لغت نامه دهخدا
حلوا یا طعام دیگر که پس از آشتی دو تن آن دو یا دوستان آنان در جایی صرف کنند حلوای آشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشوب خواه
تصویر آشوب خواه
آشوب طلب
فرهنگ واژه فارسی سره